سانلیسانلی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

عروسکم سانلی

دیگه از این شیطنتها نکنی ها

این عکس کاملا نمایانگر یه دختر شیطون و هنرمنده. وقتی اومدی تو اشپزخونه واقعا ترسیدم ، با این حس اومده بودی که تشویقت کنم گفتی مامان ببین صورتمو نقاشی کردم ،شیر کشیدم،وقتی دیدی من اخم کردم گفتی من شیرم الان می خورمت ،در نری ها تا خنده ام گرفت گفتی بیا اتاقمو نگاه کن اونجا هم کشیدم .وای تمام دیوار و  روتختی سیاه بود نزدیک بود گریه کنم دعوات کردم  اولش ساکت شدی وقتی دیدی عصبانیتم جدیه گفتی مامانی باور نکن{یعنی باور کن}من نکردم یه پیشیه داشت از خونمون می رفت اون کرد هی گفتم نکن پیشی بازم کرد. الاهی مامان فدای معصومیتت بشه اینقدر قشنگ دروغ می گفتی که ادم نه تنها از گناه دروغگوییت  می گذشت تازه لذت هم می برد،یه...
10 آبان 1390

بمیرم برات

سلام به عروسک خوشگل مامانی دیروز مامانی و دختر گلش با همدیگه رفتند دکتر.خدارو شکر نه بابت بیماری فقط برای چکاپ،البته بیشتر برای سر زدن و از پا انداختن اون رفلکس لعنتی که متاسفانه هنوز نتونستیم شکستش بدیم. اخه هیچکس نیست که کمکمون کنه هر دکتری که میریم حرف اون دکتر قبلیه رو نقض میکنه،یه عالمه دارو و در نهایت این قصه ادامه دارد ،وقتی داشتم از دکتر بر می گشتم حسابی پشیمون بودم حس می کردم کار بیهوده ای انجام دادم اخه وقتی هیچ فایده ای نداره برای چی نی نی یه خوشگلمو توی این هوای الوده از خونه بردم بیرون اونم تو اوج ترافیک ،وای هوا بقدری وحشتناک بود که تمام راه رو که بخاطر وجود ترافیک تموم هم نمی شد راه نفستو با روسریم پوشونده بودم،الاهی ما...
4 آبان 1390
1